تعریف توسعه (فردی و شغلی) به زبان ساده:
آورده اند شیخ ابوسعید، یکبار به طوس رسید، مردمان از شیخ خواستند که بر منبر رود و وعظ گوید. شیخ پذیرفت. مجلس را آراستند و منبرى بزرگ ساختند. از هر سو مردم میآمدند و در جایى مینشستند.
چون شیخ بر منبر شد، کسى قرآن خواند. جمعیت، همچنان ازدحام میکردند تا آن که دیگر جایى براى نشستن نبود. شیخ همچنان بر منبر نشسته بود و آماده سخن. کسى برخاست و فریاد برآورد: خدایش بیامرزد هر کسى را که از جاى خود برخیزد و یک گام فراتر آید . شیخ چون این بشنید، گفت: و صلى الله على محمد و آله اجمعین و از منبر فرود آمد.گفتند: یا شیخ! جمعیت از دور و نزدیک آمده اند تا سخن تو بشنوند؛ تو ترک منبر مىگویى؟
گفت: هر چه ما میخواستیم که بگوییم و آنچه پیامبران گفتند، همه را آن مرد به صداى بلند گفت. مگر جز این است که همه کتب آسمانى و رسالت پیامبران و سخن واعظان، براى این است که مردم، یک گام پیش نهند؟ ... آن روز، بیش از این نگفت.